تو دستشویی پارک بودم که دیدم یکی داره در میزنه. بعد از 10 ثانیه گفت: سلام چطوری؟ منم خجالت زده گفتم: خوبم مرسی! گفت: چیکار می کنی؟ گفتم: آدم اینجا چیکار میکنه؟ دوباره گفت: می تونم الان بیام اونجا؟ عصبانی شدم گفتم: نه هنوز خودم کار دارم. یهو دیدم داره میگه: من بعدا بهت زنگ میزنم. الان یه دیونه ای تو دستشویی داره جواب سوالای منو میده.

کریمی مشاور بیمه

داستان کوتاه آموزنده7

داستان کوتاه آموزنده6

داستان کوتاه آموزنده5

گفتم ,الان ,تو ,چیکار ,دستشویی ,زنگ ,تو دستشویی ,دارم یهو ,کار دارم ,خودم کار ,یهو دیدم

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

nohomdars حمیدرضا خدابخشی گلپایگانی تجربه های زندگی آموزشکده تخصصی بورس بسم الله الرحمن الرحیم سرزمین آلاله های تلخ دانش پزشکی تارنمای شخصی احسان خانه آباد گروه آمار سبز اداره اوقاف و امور خیریه سردشت